آنچه در سال‌های پیش گذشت… سه میلیارد نفر از جمعیت دنیا برای اولین بار به شبکه جهانی اینترنت متصل گردیدند، عمدتا به لطف گوشی‌های قدرتمندی که دسترسی به فضای مجازی را برای ما راحت‌تر از همیشه کردند. دسترسی به این حجم از دانش بشری باعث گردید پیشرفتی همه‌جانبه در تمام حوزه‌ها اتفاق بیفتد، دست یافتن به حقیقت راحت‌تر از همیشه گردید و روند توسعه دموکراسی شکلی اجتناب‌ناپذیرتر از همیشه به خود گرفت.

این حداقل چیزی بود که در سال ۲۰۱۱ میلادی به آن امیدوار بودیم، همان سالی که شبکه‌های اجتماعی منجر به شکل‌گیری بهار عربی گردیدند. اینترنت ۲ میلیارد کاربر در سراسر دنیا داشت و خوش‌بینی در هوا موج می‌زد. حالا در سال ۲۰۲۱ میلادی، در شرف دسترسی ۵ میلیارد نفر به اینترنت هستیم. همه نیز می‌دانیم که در این سال‌ها چه اتفاقاتی افتاد: ترول‌ها ظهور کردند و شکلی افراطی به خود گرفتند. کمپین‌های آزار اینترنتی، به خصوص علیه زنان تشکیل شد. الگوریتم‌های کمپانی‌های بزرگ فناوری به محتویات سریعرویانه پاداش داد و همین باعث گردید پوپولیست‌ها بر سر کار بیایند. اخبار دروغین تبدیل به تسلیحات مدرن گردیدند و خطرناک‌ترین کاربر توییتر با دروغ‌های خود آمریکا را تا مرز یک کودتا برد.

اینترنت آنقدر بزرگ گردیده که هر باگی در سیستم می‌تواند فورا مورد سوءاستفاده قرار بگیرد و تبدیل به بحرانی بزرگ در دست بازیگران اشتباه شود

هیچ‌کدام از این‌ها تقصیر آن سه میلیارد کاربر جدید از راه رسیده نیست. حتی نمی‌توان تقصیر را کاملا گردن شرکت‌های فناوری که به فضای سایبری خدمت‌رسانی می‌کنند، انداخت. مسئله خیلی ساده اینست که اینترنت اکنون آنقدر بزرگ گردیده که هر باگی در سیستم می‌تواند به شکلی آنی مورد سوءاستفاده قرار بگیرد و تبدیل به بحرانی بزرگ در دست بازیگران اشتباه شود. ارتش‌های واقعیت جایگزین می‌توانند یک شبه تشکیل شوند. برای مثال به رشد انفجاری تئوری‌های توطئه راجع به پاندمی کووید-۱۹ فکر کنید. یا ماجرای QAnon که در یک فروم فیلیپینی مطرح گردید و بعد میلیون‌ها فالور در فیسبوک یافت.

ما اکنون وارد عصر پیامدهای ناخواسته اینترنتی گردیده‌ایم و جدید در اول راه هستیم.همانطور که قبلا در مقاله‌ای مجزا نوشتیم، دنیا احتمالا طی دهه آتی ۳ میلیارد کاربر اینترنتی دیگر داشته باشد. جمعیت کره زمین با سرعت زیادی در حال گسترش است و انتظار می‌رود تا سال ۲۰۲۳ میلادی، از مرز ۸ میلیارد نفر عبور کند. اما دسترسی به اینترنت با سرعتی حتی بیشتر امکان‌پذیر می‌شود و اگر همه‌چیز طبق برنامه پیش برود، تا سال ۲۰۳۳ میلادی ۸ میلیارد کاربر آنلاین خواهیم داشت. با توجه به تاریخچه‌ای که طی سال‌های اخیر از خودمان به نمایش گذاشته‌ایم، وقتش رسیده بررسی کنیم که وقتی دنیا اینترنت هم‌اندازه کره خاکی شود، باید منتظر چه باشیم.

نمی‌توان هیچوقت غول چراغ جادوی اینترنت را به درون چراغ بازگرداند، تنها سرکوب‌گرترین رژیم‌های دنیا چنین خواسته‌ای دارند

البته که نمی‌توان هیچوقت غول چراغ جادوی اینترنت را به درون چراغ بازگرداند. تنها سرکوب‌گرترین رژیم‌های دنیا چنین خواسته‌ای دارند. دسترسی به انبار داده دنیا (و تمام آن، نه ورژن سانسور گردیده‌ای که در کشورهای مختلف یافت می‌شود)، یکی از بنیادین‌ترین حقوق بشر به اکانت می‌آید. جدا افتادگی دیجیتالی تا به این لحظه، عمدتا به خاطر اختلاف درآمد میان مردم بوده هست. بنابراین هیچ حقی نداریم که بگوییم ۳ میلیارد از فقیرترین مردم دنیا صرفا به خاطر اشتباه ۵ میلیارد نفر دیگر حق دسترسی به اینترنت را ندارند.ولی در هر صورت باید خودمان را برای آینده آماده کنیم. اکنون زمان خوبیست که ببینیم وقتی چند میلیارد کاربر دیگر در کشورهای در حال پیشرفت برای اولین بار آنلاین می‌شوند، چه اتفاقی می‌افتد و متخصصین کمی داریم که بتوانند شرایط را بهتر از پایال آرورا توضیح دهند.

به اندازه کافی سرگرم نشده‌ایم؟

آرورا متخصصی هندی-آمریکایی است که به سراسر دنیا سفر کرده و آنلاین گردیدن جوامع مختلف برای اولین بار را از نزدیک تماشا می‌کند: از آمریکای جنوبی گرفته تا آفریقا و آسیا. او ضمنا نویسنده چندین کتاب مثل «یک میلیارد کاربر بعدی: زندگی دیجیتالی فراتر از غرب» نیز است. کارهای پژوهشی او از حقایقی ناآسان‌کننده راجع به آژانس‌های بشردوستانه و همینطور کارآفرینان پرده برداشته‌اند.رویای آن‌ها -در راستای اینکه از فناوری برای کمک به مناطق دورافتاده استفاده کنند و منجر به کاهش قیمت مواد غذایی، بهبود سطح آموزش، تشکیل فرم‌های دولتی و در مجموع هر چیزی که می‌تواند تاثیری معنادار روی کیفیت مردم این مناطق بگذارد- با سنگ سخت واقعیت برخورد کرده هست. حقیقت آن است که انسان‌ها می‌خواهند به یکدیگر متصل شوند، عشق را در فرم‌های جدید بیابند و البته که سرگرم شوند. بااهمیت نیست به کدام نقطه از دنیا نگاه می‌کنید. حتی میان جدید‌ترین کاربران اینترنت، محبوب‌ترین وب سایت‌ها و سرویس‌ها مرتبط با شبکه‌های اجتماعی، گیمینگ و بله، محتویات هرزه‌نگاری هستند.

انسان‌ها می‌خواهند به یکدیگر متصل شوند، عشق را در فرم‌های جدید بیابند و البته که سرگرم شوند

آرورا می‌نویسد: «مردمی که در شرایط دسترسی اندک به منابع زندگی می‌کنند، در بنیادین‌ترین حالات ممکن درست مثل هرکس دیگری هستند. آن‌ها به خود افتخار می‌کنند. آن‌ها به دنبال عشق می‌گردند. آن‌ها از طنز به عنوان مکانیزمی قدرتمند برای کنار آمدن با شرایط استفاده می‌کنند. آن‌ها در عطش سرگرم گردیدن هستند. آن‌ها یک‌جا نمی‌نشینند و منتظر نمی‌مثل تا بازار آن‌ها را مصرف‌کنندگانی معتبر در نظر بگیرد. در عوض آن‌ها به شکلی خلاقانه به پیش می‌روند و از هر فناوری که در دسترس‌شان است، برای یافتن راه‌های جدید (و گاه غیرقانونی) به هاب‌های خوشحالی آنلاین استفاده می‌کنند.»برای مثال بیایید آژانس حقوق بشری را در نظر بگیریم که آرورا در یک تد تاک به صحبت راجع به آن پرداخت – آژانسی که برای کشاورزان جنوب آسیا تلفن همراه محیا کرد و امیدوار بود از آن‌ها برای دسترسی و اشتراک‌گذاری اطلاعات سلامت بهتر استفاده شود. در حقیقت اما گستره وسیعی از داده اینترنتی این گوشی‌ها صرف محتویات هرزه‌نگاری شد. هنگام نگارش مقاله‌ای راجع به نتایج پژوهش، آژانس مورد اشاره اعداد را دستکاری کرد و تمرکز را روی حوزه‌های دیگر گذاشت. چه کسی دلش می‌خواهد به افرادی که از آن‌ها کمک مالی دریافت کرده بگوید که به افزایش صنعت هرزه‌نگاری کمک کرده است؟آرورا مشابه همین ماجرا را با آژانس‌هایی مشاهده کرد که می‌خواستند دسترسی به اینترنت را به کمپ‌های پناهندگی در سراسر دنیا ببرند – ترس از اینکه از اینترنت برای دسترسی به محتویات غیراخلاقی استفاده شود. او می‌گوید: «برخی از برنامه‌های این آژانس‌ها دیوانه‌وار بود. آن‌ها می‌خواستند پناهندگان به تماشای ویدیوهای اجتماعی بپردازند یا هربار که در اینترنت لاگین می‌کنند، به پر کردن یک فرم نظرسنجی بپردازند. انگار که این بهترین راه حل است! مشخصا چنین چیزی با ایده اینکه اینترنت یکی از حقوق بنیادین انسان‌ها است سازگاری ندارد».چرا سازگاری ندارد؟ زیرا هیچکس نگران دسترسی مردم ثروتمندتر و برخوردارتر دنیا به وب سایت‌های غیر اخلاقی نیست. آرورا این دورنگی را در پس‌زمینه تاریخی تشریح می‌کند: در غرب، معمولا این ذهنیت وجود داشته که اوقات فراغت منحصرا در اختیار ثروتمندان هست. از طرف دیگر این نگاه وجود داشته که اوقات فراغت به درد فقرا نمی‌خورد زیرا از آن سوءاستفاده می‌کنند. تا حدی به همین خاطر بوده که کارگران برای مدتی بسیار طولانی مشغول به جنگیدن برای دو روز تعطیلی در آخر هفته‌ها بوده‌اند.

در اینترنتی که ۸ میلیارد کاربر داشته باشد، باید ثروتمندان و فقرا به یک اندازه در انتخاب چگونگی سپری کردن اوقات خود در فضای آنلاین آزاد هستند

اما در دنیا اینترنتی که ۸ میلیارد کاربر داشته باشد، باید بپذیریم که ثروتمندان و فقرا به یک اندازه در انتخاب چگونگی سپری کردن اوقات خود در فضای آنلاین آزاد هستند. این حقیقتی است که در کتاب آرورا به آن اشاره گردیده و باعث گردید نگاه آژانس‌هایی مثل کمیسیون پناهندگان سازمان ملل متحد تغییر کند.آرورا می‌گوید: «با خودم فکر می‌کردم که این آژانس‌ها از من متنفر خواهند گردید، زیرا در کتابم آن‌ها را به شکلی دیوانه‌وار کوبیدم.» آخرین کتاب او و همینطور کتابی که او اکنون می‌نویسد، هر دو راجع به ذهنیت‌هایی هستند که باید برای ورود چند میلیارد کاربر بعدی به دنیا اینترنت داشت. «آن‌ها به من می‌گویند که دیگر به دنبال پروژه‌های اینترنتی کارآمد و اجتماعی نمی‌گردند و نگاهی آزادانه به هرکاری که در کمپ‌های پناهندگان انجام خواهد گردید، خواهند داشت.»احتمالا همینطور که ۳ میلیارد نفر بعدی سر از اینترنت در می‌آورند، پنیک راجع به محتویات غیراخلاقی راهش را به دولت‌ها باز کند. برخی از دولت‌ها شاید بخواهند از الگوهای مصرف کاربران برای محدود کردن دسترسی شهروندان به اینترنت یا سانسور گسترده استفاده کنند. این اتفاق حتی کشورهای توسعه‌یافته را نیز تهدید می‌کند. اما طی دو دهه اخیر اثبات گردیده که دولت‌های شریر در صورت فراهم آوردن دسترسی گسترده به اینترنت برای شهروندان، دردسرهای کمتری نسبت به سروکله زدن با اعتراضات سیاسی مردم به خاطر سانسور خواهند داشت.

پاد‌آرمان‌شهری از اطلاعات دروغین

به روند نزولی اینترنت طی تنها ۵ سال اخیر نگاه کنید. از آن‌چه طی سال ۲۰۱۱ «انقلاب فیسبوک» در جریان بهار عربی مصر نام گرفت و اساسا نشان می‌داد از شبکه‌های اجتماعی می‌توان برای شکل‌ دادن به اپوزیسیون علیه رژیمی بی‌رحم استفاده کرد، رسیدیم به «نسل‌کشی فیسبوک» در سال ۲۰۱۶ که نشان می‌داد یک رژیم بی‌رحم می‌تواند با استفاده از فیسبوک، به نفرت‌پراکنی راجع به قشری از مردم بپردازد و سرنوشتی مرگبار برای آن‌ها رقم بزند.تخمین‌ها بسیار متفاوت هستند، اما حداقل ۲۶ هزار نفر در میانمار کشته گردیدند، هزاران نفر دیگر مورد تعرض قرار گرفتند و تقریبا یک میلیون نفر هم مجبور به فرار از مرزهای کشور گردیدند. سازمان ملل متحد این واقعه را «مثالی برجسته از پاکسازی قومی» توصیف کرد.

یک ارتش کامل آموخت چگونه می‌توان تمایل جهان‌شمول ما به سرگرمی را مورد سوءاستفاده قرار دهد

این اتفاق چگونه افتاد؟ این‌طور که یک ارتش کامل آموخت چگونه می‌توان تمایل جهان‌شمول ما به سرگرمی را مورد سوءاستفاده قرار دهد. حدودا ۷۰۰ تن از اعضای اطلاعات ارتش میانمار مجموعه‌ای از اکانت‌های ترول ساختند که بر اخبار سلبریتی‌ها متمرکز بودند. این اکانت‌ها مجموعا به جذب ۱.۳ میلیون فالور پرداختند و سپس شروع به نشر داستان‌های دروغین راجع به مردم روهینگیا کردند. این داستان‌ها به سرعت میان ۱۸ میلیون کاربر اینترنت میانمار دست به دست گردیدند و زمینه را برای نسل‌کشی فراهم کردند.فیسبوک بعد از پایین کشیدن این اکانت‌ها، در بیانیه‌ای گفت: «ما کشف کردیم که این صفحات به ظاهر مستقل و پویا در حوزه‌های سرگرمی، زیبایی و اطلاعات، همگی به ارتش میانمار تعلق داشتند.» سپس موجی از انتقادات علیه فیسبوک به راه افتاد که چرا زودتر قادر به تشخیص این ارتباط نبوده هست. اما اگر بخواهیم منصف باشیم، فیسبوک هم کاملا مقصر نبود، زیرا مگر چند شرکت در سیلیکون ولی مجبور به مقابله با عملیات‌های اطلاعاتی و نظامی پیچیده در برنامه‌ریزی‌های تجاری خود می‌شوند؟گاهی از اوقات حتی لازم نیست با دولت‌هایی تا این حد شرور طرف باشیم: دولت‌ها می‌توانند خیلی ساده اتمسفری از تنفر را علیه گروهی مشخص به وجود آورند، سپس به صندلی تکیه داده و اجازه دهند که قلدرهای مجازی کار را پیش ببرند. این ظاهرا همان اتفاقی است که در هند افتاد، زمانی که نارندرا مودی، نخست وزیر دولت ملی‌گرای هند سعی کرد مسلمانان را شهروندان غیرواقعی این کشور جلوه دهد. از سال ۲۰۱۸ تا به امروز، نوعی اپیدمی لینچینگ در هند اتفاق افتاده و بی‌شمار گزارش دروغین راجع به کودکی‌دزدی (همراه با ویدیوهایی که در واتس‌اپ دست به دست می‌شوند) منتشر گردیده. مودی حتی نیاز نداشت انگشت خود را بلند کند.

اگر رهبران شرور می‌توانند داستان‌هایی دروغین راجع به گروگان‌گیری کودکان در زیرزمین‌هایی خیالی از سوی دشمنان خود بسازند، چرا نکنند؟

اگر این مسئله شما را به یاد QAnon می‌اندازد که منجر به حمله خشونت‌بار به کنگره آمریکا از طریق اشاعه داستان‌های دروغین گردید، در اشتباه نیستید. «نجات کودکان» یکی از بهترین بهانه‌هایی است که هر جنبش سیاسی در هر نقطه از دنیا می‌تواند داشته باشد. بنابراین اگر رهبران شرور می‌توانند داستان‌هایی دروغین راجع به گروگان‌گیری کودکان در زیرزمین‌هایی خیالی از سوی دشمنان سیاسی خود بسازند، چرا دست به چنین کاری نزنند؟نقطه نظر آرورا راجع به اینکه چگونه همه ما تجربه‌ای مشابه از دنیای آنلاین به دست می‌آوریم، اینجا هم کاربرد دارد. داستان آمریکایی دهه ۲۰۱۰ -زمانی که گروهی از مردم فیسبوک و یوتیوب را برای اولین بار کشف کردند و به صحبت راجع به این پرداختند که بال راست دارد تمام سیستم سیاسی را بی‌ثبات می‌کند- احتمالا داستانی صرفا آمریکایی نباشد. مدافعان QAnon و همینطور معترضین خیابانی را می‌شد طی سال ۲۰۲۰ در حداقل ۷۱ کشور دنیا یافت. ناظران برآشفتگی سیاسی و اجتماعی در دنیا دارند نت برمی‌دارند.مقامات سیاسی نیز همینطور. ارتش ترول‌های ولادیمیر پوتین در سال ۲۰۱۴ به آزمون و خطا با فرآیند نشر اخبار دروغین در اوکراین پرداختند و در مثالی مشهورتر، انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ آمریکا را هدف قرار دادند. چین و عربستان سعودی هم خط مشی روسیه در ایجاد عملیات‌های اطلاعات دروغین را دنبال کردند. البته هیچ یک از این دولت‌ها هنوز به آزمون و خطا با احتمالات یک کمپین دروغین «کودکان را نجات دهید» نپرداخته‌اند، اما در جهانی که ۸ میلیارد کاربر اینترنتی داشته باشد، بالاخره یک روز شاهد این کمپین‌ها هم خواهیم بود.آرورا با صحبت راجع به مزارع ترول که سر از اقصی نقاط دنیا در می‌آورند -چه برای انتشار اخبار دروغین، چه برای دنبال کردن اهداف روسیه و چه درآمدزایی از آن‌چه «کلاه‌برداری عاشقانه نام‌دارد- می‌گوید: «این یک صنعت هست. پول خوبی از این طریق نصیب مردم می‌شود. این شغلی با زمان‌بندی انعطاف‌پذیر هست. بنابراین کاملا منطقی است» که ارتشی از کلاهبرداران و دلالان اخبار دروغین یک شبه از راه برسد. همینطور که چند میلیارد هدف بالقوه سر از اینترنت در می‌آورند، این صنعت نیز بزرگ‌ و بزرگ‌تر خواهد شد.تا زمانی که تمام مردم کره زمین آنلاین شوند، جنگ‌های سایبری روان‌شناختی تبدیل به نرمی جدید گردیده و جای مناقشات نظامی پیشین را می‌گیرند. آرورا می‌گوید: «بهترین جنگ، جنگی است که از امنیت منزل‌تان پیروز آن شوید.» همین مسئله راجع به انواع و اقسام فعالیت‌های مجرمانه هم مصداق دارد.از طرف دیگر، در آلیس در سرزمین‌ عجایب‌ترین شیوه ممکن، گستردگی اخبار دروغین به سیاستمداران دلیلی داده که به اخبار دروغین حمله کنند – البته که منظور آن‌ها از اخبار دروغین، هرچیزی است که به مذاق‌شان خوش نمی‌آید. برای مثال قوانین مقابله با اخبار دروغین را در نظر بگیرید که سال ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ در مالزی و سنگاپور تصویب گردیدند و به دولت‌ها اجازه دادند که کاربران شبکه‌های اجتماعی را به خاطر انتقاد از رهبران سیاسی بازداشت یا مجبور به پرداخت غرامت کنند. و تنها یک وزارت‌خانه بود که صحت یا عدم صحت اخبار را تعیین می‌کرد. به گزارش سازمان ناظر حقوق بشر، قانون سنگاپور باعث گردید که مقابله با اپوزیسیون سنگاپور، ابعادی ۵۰ مطابق بزرگ‌تر از سابق در سال ۲۰۲۰ به خود بگیرد.

سیلیکون ولی، نجاتمان بده!

در مواجهه با این نیروهای جدید از راه رسیده، اصلی‌ترین خط دفاعی ما در مطابق بازیگران نابه‌کار، سیلیکون ولی هست. آرورا با لبخندی تلخ می‌گوید: «به نظرم آنچه نگران‌کننده است، اینست که دارم به این باور می‌رسم که “خدا را بابت الیگارش‌های تکنولوژیک شکر”. آن‌ها پولی بیشتر از درآمد ناخالص ملی برخی کشورها دارند. آن‌ها ایالات جدید هستند. من پتانسیل سوءاستفاده‌گری آن‌ها را درک می‌کنم. با این حال با توجه به این اقتدارگرایی پر جنب و جوش کنونی، شرکت‌های فناوری تنها ماهیت‌های جهانی هستند که می‌توانند در مقابل دولت‌ها بایستند.»

کاهش ناگهانی شمار اخبار دروغین در توییتر به محض بسته گردیدن حساب ترامپ باعث می‌شود جک دورسی مانند آتش‌نشانی جلوه کند که یک شعله‌افکن بزرگ را خاموش کرده است

یا اگر دولت‌ها هم نه، این شرکت‌ها در مقابل دونالد ترامپ ایستادند. مسدودیت حساب او بعد از وقایع ماه ژانویه آمریکا این نگرانی را به وجود آورده که آزادی بیان به خطر افتاده هست. اما کاهش ناگهانی شمار اخبار دروغین در توییتر به محض بسته گردیدن حساب ترامپ باعث می‌شود جک دورسی، مدیر عامل توییتر، مانند آتش‌نشانی جلوه کند که یک شعله‌افکن بزرگ را خاموش کرده هست. تصمیم دورسی می‌تواند شهامت اکتیویسم را در آینده میان فعالان سیلیکون ولی گسترش دهد.البته که این شکل از اکتیویسم به معنای محافظت از خود کمپانی‌های فناوری نیز است. برای مثال وضعیت اخیر استرالیا را درنظر بگیرید که به تازگی در قانونی جدید خواستار پول بیشتر برای پایگاه‌های خبری گردید که فیسبوک از محتویات آن‌ها درآمدزایی می‌کند. فیسبوک هم در پاسخ سختگیرانه‌ترین تاکتیک مذاکره ممکن را به کار گرفت: پایگاه‌های خبری استرالیایی به صورت کامل از سرویس پاک گردیدند. خیلی زود، دولت استرالیا و فیسبوک توانستند به توافقی جدید دست پیدا کنند که هزینه بسیار کمتری روی دست فیسبوک می‌گذاشت.کاربران استرالیایی اینترنت به شکلی قابل درک خشمگین گردیدند. اما مسئله برای فیسبوک که در سال ۲۰۱۲ مانند پلتفرمی آزادی‌بخش جلوه می‌کرد، همچنان اهمیتی ندارد. با چنین قانون‌گذاری‌هایی نمی‌توان فیسبوک را تحت کنترل درآورد. رشد این پلتفرم از نظر تعداد کاربران روند آهسته اما پیوسته همیشگی را طی می‌کند: احتمالا در سال ۲۰۲۱ فیسبوک بتواند به رقم چشمگیر ۳ میلیارد کاربر پویا دست پیدا کند. مارک زاکربرگ هم قرار نیست جایی برود و حق رای سهامداران فیسبوک را کاملا در چنگ دارد. تا حد زیادی، آینده کره خاکی وابسته به اینست که زاکربرگ چقدر از رهبران اقتدارگرا و ترفند‌های آنلاین آن‌ها خوشش می‌آید. نشانه‌هایی که تا به امروز دیده‌ایم آنقدرها نویدبخش نیستند.و با این حال، حتی بعد از این دهه دردناک از افراطی‌گری آنلاین، آرورا خوشبین باقی مانده. او می‌گوید: «نمی‌توانم بدبین باشم. هرجایی که می‌روم، گاهی از اوقات بدترین نقاط جهان، مردم گردیدیدا خوش‌بین باقی مانده‌اند. چگونه می‌توانم این‌طور به آن‌ها نگاه کنم “آه، توی بیچاره، چقدر دلم به حالت می‌سوزد؟” امید سوختی است که مردم را در تکاپو نگه می‌دارد و امید به اوقات فراغتی جدید در اینترنت هم یکی از همان سوخت‌ها است».